خبرگزاری حوزه | در میان سمتهای اجرایی فراوانی که داشت به شغل معلمی عشق میورزید؛ عدم تعلق به مناصب و پستهای دیگر به خوبی در ایشان مشهود بود. معلمی را طبق فرموده ی حضرت امام خمینی حقیقتاً شغل انبیا میدانست؛ زیرا همانگونه که انبیا رسالت تزکیهی نفس و تعلیم کتاب و حکمت را بر عهده دارند، معلمان نیز با تعلیم و تعلم در جهت تزکیه و تهذیب نفوس گام بر میدارند.
معلمی دلسوز، صبور و دانشمند بود که در تربیت و پرورش جوانان انقلابی و مؤمن نقش بسزایی ایفا کرد. جوانان شیفته ی معارف ناب قرآنی هر گاه از مجلس سخنرانی ایشان مطلع میشدند گرد شمع وجود او حلقه میزدند و خالصانه و عاشقانه از دریای دانش و عرفان او بهره میبردند.
استاد علی اکبر پرورش در اول تیر ۱۳۲۱ در خانوادهای مذهبی و متوسط در محلهی چهار سوق شیرازیهای اصفهان به دنیا آمد. ایشان در شش سالگی پدر خود را از دست داد و در معیت مادر گرامی زندگی را سپری میکرد به گونهای که حتی پس از ازدواج هم، مادر را به خانهی خود برده بود.
وی طی دوران عمر پر برکت خود از محضر شخصیتهای علمی، فرهنگی و سیاسی همچون علامه طباطبایی، علامه محمد تقی جعفری، شهید مطهری، شهید آیت الله بهشتی و شهید مفتح بهره مند شد.
نهج البلاغه را بسیار مطالعه میکرد و در درس اخلاق خود به جوانان و نوجوانان حکمتهای نهج البلاغه را میآموخت.
از جمله حکمتهایی که استاد بر آن بسیار تاکید داشت حکمت یک نهج البلاغه بود، آنجا که حضرت علی (ع) میفرمایند: «و یثیروا لهم دفائن العقول» خدای متعال پیغمبر را فرستاد تا گنجینههای خرد را در میان انسانها کشف کند و استاد این گونه برای جوانان تبیین میکرد که دست قدرت پروردگار، گنجینههای بسیار عظیم و گرانبهایی در درون عقل آدمی نهاده که اگر کشف و آشکار شوند جهش عظیمی در علوم، دانشها و معارف حاصل میشود.
یکی از دوستان نزدیک ایشان بیان میکند که استاد در کشف استعدادهای بالقوه ی جوانان و نوجوانان بسیار مهارت داشت و با ظرافت خاصی آن توانایی را به آنها یاد آور میشد تا آنها را در مسیر درست قرار دهد و از روند فرسایشی زندگی آنها جلوگیری کند.
همواره آنها را به مسیر درست زندگی رهنمون میشد. به آنها میگفت: شما در انتخاب مسیر، همیشه آن راهی را انتخاب کنید که از آن زودتر به خدا میرسید، چون هدف، تقرب به پروردگار است. آنها نیز حقیقتاً از استاد خویش تبعیت و در همان راستا حرکت کرده و به موفقیتهای بسیاری نائل میآمدند.
استاد مرتضی نجفی قدسی نویسنده ی کتاب خاطراتی از استاد پرورش میگوید:
«جناب استاد پرورش به جناب میرزا اسماعیل دولابی، که از عارفان بنام تهران بود علاقه و ارادت خاصی داشت و متقابلاً جناب میرزا اسماعیل دولابی نیز برای استاد پرورش احترام خاصی قائل بود. این دو بزرگوار وجود یکدیگر را به خوبی درک میکردند و اسرار زیادی بین آنها رد و بدل میشد.»
در جای دیگری از این کتاب آمده:
«جناب استاد پرورش نسبت به پیامبر اکرم (ص) و ذریه ی طیبه عشق و دلدادگی وافری داشت، بروز و ظهور آن در اکثر سخنرانیها و سلوک عملی ایشان نمایان بود، اولین کتابهایی که از استاد پرورش در دورهی جوانی ایشان منتشر گردید «پیامبر در مکه» و «علی در مدینه» که بسیار کتابهای ارزشمندی در شناخت شخصیت پیامبر (ص) و امیرالمومنین (ع) است، حکایت از این ارادهی قلبی ایشان دارد. بسیاری اوقات در هنگام سخنرانی و تدریس اشک از چشمانش سرازیر میشد. مرثیه سرایی آقای حاج علی انسانی را بسیار میپسندید و معتقد بود که جلسات و هیئات مذهبی باید شور و شعور را با هم داشته باشند و سعی بر این باشد که از بهترین دانشمندان و سخنوران دینی در کنار بهترین مادحین و ذاکرین اهل بیت استفاده شود.»
بزرگی میگفت: "ثروتمند زندگی کنید نه اینکه ثروتمند بمیرید، انسانیت نهایت زندگی است."
استاد پرورش مصداق بارز این سخن بود. وی فردی بسیار متواضع و فروتن بود و معتقد بود که شرط عروج به قلههای معنویت و انسانیت، افتادگی در محضر خالق و مخلوق است. هیچگاه خود را بالاتر و برتر از دیگران نمیدید. به کودکان و حتی آنانی که نمیشناخت و یا بار اول بود آنها را میدید احترام ویژه ای میگذاشت به گونهای که آن افراد گمان میکردند که ایشان آنها را میشناسد.
جناب استاد بسیار به مادر خود احترام میگذاشت و خدمت به مادر را نوعی افتخار میدانست. در ایامی که ایشان نمایندگی مجلس شورای اسلامی اصفهان را عهده دار بود و علاوه بر آن نایب رئیس مجلس نیز بود مادر ایشان دچار کسالتی طولانی شد، سرطان وخیمی که به شدت استخوانهای مادر را پوک کرده بود که اگر ایشان را تکان میدادند احتمال خرد شدن استخوانها وجود داشت و به همین دلیل لازم بود که پیوسته در بستر باشد. استاد پرورش با وجود مشغلهی فراوان هر روز عصر به منزل میآمد و به پرستاری مادر مشغول میشد و در جواب اطرافیان که چرا پرستاری اختیار نمیکنید تا همه ی کارها را انجام دهد میگفت: " چرا این افتخار را به دیگران بدهم" و این رویه را تا پایان عمر مادر ادامه داد.
آیت الله جوادی آملی نیز در ارتباط با استاد پرورش فرمودند: حیات و ممات برای افرادی مثل استاد پرورش یکسان است، چراکه فرموده اند: «العلماء باقون ما بقی الدهر» تا روزگار باقی است، علما نیز هستند.
ایشان تاکید فرمودند: استاد پرورش کسی بود که اولاً در ارتباط با علما و بزرگان، معارف قرآن و عترت را به خوبی دریافت و ثانیاً باور کرد و ثالثاً متخلق شد و رابعاً عمل کرد.
دید استاد پرورش در همه حال معرفتی بود، به سرسبزی و گل و گیاه علاقه داشت ولی گویا با آفرینش همراز بود و این اشعار را با صدای زیبا و دلنشین و زبان جاری میکرد که:
این درختانند همچون خاکیان دستها بر کرده اند از خاکدان
با زبان سبز و با دست دراز از توانایی حق گویند راز
غافلان آواز اینان نشنوند تیز هوشان راز ایشان بشنوند
طاهره کنگازیان، عضو گروه نویسندگی صریر